رهبری

۵ موقعیتی که مدیران باید نه بگویند.

0

5 موقعیتی که مدیران باید نه بگویند

مدیریت نیازمند تصمیم گیری است. با اینکه ما در دنیای هستیم که اطلاعات محور است، باز هم بسیاری از تصمیماتی که مدیران می گیرند از کمبود اطلاعات، استدلال های قانع کننده در هر دو طرف و داشتن طرفداران پرشور، رنج می برند. در طول سالها تجربه، من اهمیت “نه” گفتن را یاد گرفتم. پیشگیری از شروع یک رویداد جدید و پیشقدم شدن در یک کار جدید نه تنها باعث آزاد شدن زمان شما می شود بلکه شما می توانید روی اهداف کسب و کار خود متمرکز بمانید.

در ادامه من ۵ “مزیت” نه گفتن را مشخص کرده ام و توضیح داده ام که شما چرا باید به آنها عمل کنید.

  1. نه گفتن به یک ایده بد

    “جک، این ایده بدی است. ما آن را انجام نخواهیم داد.”شما فکر می کنید که این کار ساده است. “چیزی به اسم ایده بد وجود ندارد.” این ضرب المثل به قدری به ما یادآوری شده است که ما باز هم خودمان را درگیر مشکلات کرده و زمان خود را هدر داده ایم. به جای اینکه واقعیت را قبول کرده و بگوییم که آن ایده بد است، تلاش کرده ایم به آن ایده و یا حداقل به ایده پرداز آن بها دهیم.

    هر چه تجربه و استعداد بیشتری داشته باشیم، توضیحات و راهنمایی کمتری نیاز خواهیم داشت و سریعتر به نه گفتن می رسیم. با این حال هر ایده ای افتخار و حس صاحب امتیاز بودن را هم دارد و ما باید جنبه احساسی نه گفتن را مدیریت کنیم. این موضوع مخصوصا برای همکاران تازه تر که هنوز تجربه لازم را کسب نکرده اند اهمیت بیشتری دارد و نیاز به توجه بیشتری دارند.

  2. نه گفتن به یک ایده خوب

    اگر محصول یا خدماتی که شما ارائه می دهید خوب هستند، هیچ کمبودی برای برطرف کردن وجود نخواهد داشت. نیاز به افزودن ویژگی های جدید نخواهید داشت. ایده های بسیار خوبی وجود دارند که شما نمی توانید همه آنها را با هم دنبال کنید. اینجا همان جایی است که شما باید به فکر استراتژی های کسب و کار خودتان باشید و از منابع موجود خود محافظت کنید. انجام کارهای زیاد در یک زمان _ حتی اگر منابع مورد نیاز را هم در اختیار داشته باشید _ می تواند باعث سردرگمی مشتریان شما شود. همیشه این سوال را از خود بپرسید: “اهداف استرتژیک شما برای امسال چیست؟ و این ایده چقدر ما را در رسیدن به آن اهداف جلو می برند.” سپس به هر چیزی که کمک بزرگی برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده شما نمی کند نه بگویید یا بگویید در آینده انجام خواهم داد.

  3. نه گفتن به یک مشتری

    مشتریان مدام چیز هایی از ما می خواهند که ما واقعا دوست داریم به آنها نه بگوییم، اما اینکار را نمی کنیم. بعضی اوقات ما آنها را از نصیحت های خود بهره مند کرده و به آنها پیشنهاد می کنیم که ما را نادیده بگیرند. به آنها می گوییم: “ما به شما پیشنهاد می کنیم در مقابل فلان کار را انجام دهید، اما … ” چون به ما هزینه پرداخت می کنید پس ما جواب مثبت می دهیم.

    بعضی مواقع یک مشتری به جای درخواست ساده ای مانند تخفیف دادن، خواسته هایی از شما خواهد داشت که واقعا به کسب و کار شما آسیب خواهد زد. برای مثال آنها پیشنهاد خواهند داد که اگر شما ویژگی هایی به آنها ارائه بدهید، آنها برای توسعه کسب و کار خود از محصول یا خدمات شما استفاده خواهند کرد. وقتی شما می دانید که کسب و کار شما اولویت بیشتری نسبت به مشتری دارد، باید به آنها نه بگویید و امیداوار باشید که آنها به شما و نیازهای کسب و کار شما احترام بگذارند و پاسخ شما را بپذیرند.

  4. نه گفتن به یک کارمند فروش

    برای اینکه کسب و کار شما به مسیر خود ادامه دهد و سرمایه گذاران راضی باشند، شما به نیروهای فروش خود وابسته هستید. بنابراین زمانی که یکی از آنها به شما می گوید اگر فلان کار انجام شود آنها می توانند کارآیی خود را دو برابر کنند، قانون “نه گفتن به یک ایده خوب” را باید به کار برد. (حتی اگر آن ایده بد باشد) این یک مقوله خاص است، به هر حال یک فروشنده تجربه شنیدن جواب نه را دارد و ممکن است اینگونه برداشت کند که “شما به آنها چیزی را که برای موفقیت در آنجا نیاز دارند را نمی دهید.”در خواست های کارکنان فروش از شما معمولا واکنشی به درخواست های مشتریان است.(مانند اینکه آنها می خواهند محصولی را بخرند که با محصول شما تفاوت دارد و فروشنده فرصت بزرگی برای فروش می بیند). معمولا تنها راه پر کردن شکاف موجود این است که اساسا طوری کسب و کار موجود را تغییر داد که شبیه یک شرکت دیگر شود. در اینجا مشکل این است که شما باید تصمیم بگیرید که آیا نیاز مطرح شده از طرف کارمند فروش یک فرصت جدید برای شرکت است یا به دنبال نخود سیاه رفتن است. در مورد اول، بعضی از بهترین ایده ها از طرف کارکنانی مطرح می شود که رابطه نزدیکی با مشتریان دارند. با این حال محصول جدید می تواند یک کپی برداری از محصول شرکت دیگر باشد و برای شما رقیب های جدید و تثبیت شده ای به همراه داشته باشد. مورد دومی که در پیشنهاد توسعه محصول وجود دارد می تواند این موضوع باشد که خریدار با مطرح کردن آن، قصد داشته بدون جریحه دار کردن احساسات فروشنده به سوال فروشنده مبنی بر اینکه “چگونه ما می توانیم به کسب و کار شما کمک کنیم؟” پاسخی داده باشد.

  5. نه گفتن به یک داوطلب

    در کسب و کارهای کوچک و متوسط به عنوان یک مدیر شما آخرین نفری هستید که با داوطلبان جدید مصاحبه می کنید. تنها دلیلی که اکنون شما با یک داوطلب مصاحبه می کنید این است که بقیه افرادی که او با آنها مصاحبه کرده است، او را تایید کرده اند. در بیشتر موارد، شما تخصصی در حرفه آنها ندارید. بنابراین مصاحبه شما یک مصاحبه فنی نیست. شما به این دلیل با او مصاحبه می کنید که یک چیز مهم را متوجه شوید: آیا این داوطلب در اینجا پیشرفت خواهد کرد؟ جواب این سوال بعضی مواقع منفی است.

    شما مجبور نیستید به طور مستقیم به داوطلب این موضوع را بگویید، اما باید به مدیر استخدام توضییح دهید که شخصی که آنها تایید کرده اند، بنا به دلایلی که کاملا متفاوت از اولویت های او هستند نمی تواند در اینجا کار کند. شما می توانید تایید کنید که آنها مهارت، دانش و تجربه لازم را دارند، اما جواب شما منفی است. با این جواب منفی شما به مدیر استخدام خود می گویید که جستجوی او برای پیدا کردن نیروی جدید به پایان نرسیده و او به خانه اول بازگشته است . و مشکلی که قرار بود با استخدام فرد جدید برطرف شود برای مدت بیشتری ادامه خواهد داشت.

    بسیار مهم است که شما قادر باشید به زبان بسیار انسانی چیزی را که در داوطلب دیدید و باعث ناراحتی شما شده است را توضییح دهید و اجازه ندهید مدیر استخدام ارزیابی شما را رد کند. حرف آخر اینکه مدیر استخدام در آزمایش شما موفق شد و اکنون وظیفه شما است که به او کمک کنید تا در کار خود پیشرفت داشته باشد.

منبع:

http://www.entrepreneur.com/article/250680

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *