رهبری

هر چیزی که درباره رهبری باید بدانید در کلاس فیزیک یاد گرفته اید.

0

Everything-You-Need-to-Know-About-Leadership-You-Learned-in-Physics-Class

دوره هنرهای لیبرال سنتی که در دانشگاه گذراندم نه از من یک لیبرال ساخت نه یک هنرمند، اما حداقل باعث شدند که از کلاسهای مهم علمی دور بمانم.

وقتی به گذشته نگاه می کنم، این موضوع باعث شرمندگی است، چون اکنون من به علم با عشقی عمیق و قابل احترام، اسرارآمیز و جذاب نگاه می کنم. در رابطه با فیزیک، همه دنیا افتادن سیب را می دیدند اما فقط نیوتن پرسید که چرا سیب افتاد.

بسیار اتفاق می افتد که علم – بخصوص فیزیک – درسهای ارزشمندی در رابطه با رهبری و انسان ها به من بیاموزد. در دنیای کسب و کار های نو پا معمول است که بنیانگذاران کسب و کار ها مدیران بدی باشند. چون آنها دانشمند و مهندس هستند نه مدیران آموزش دیده. اما واقعیت این است که تاریخ کسب و کارها پر است از نمونه دانشمندان باهوشی (گیتس، ماسک، اندرسون) که در سطح رهبران جهانی هستند.

در اینجا به درسهایی از فیزیک اشاره می کنیم که این دانشمندان به آنها توجه کردند. می توانید به عنوان برگه تقلب در آزمون استخدام بعدی خود از آن استفاده کنید.

قانون اول نیوتن

شاید شما این قانون را به اسم قانون اینرسی بشناسید. چیزی که در حال سکون است، در حال سکون می ماند. چیزی که در حال حرکت است ، در حال حرکت می ماند، در همان مسیر و با همان سرعت. در هر دو حالت وقتی تغییر می کند که توسط نیروی نا متعادلی تحت تاثیر قرار بگیرد.

برای اینکه بتوانید یک رهبر باشید نیاز نیست پیش روانشناس بروید، فقط باید همان نیروی نا متعادل باشید. من از میزان زیاد اینرسی که در سازمان ها وجود دارد شگفت زده می شوم. کارکنان بی انگیزه، پروژه ای که به واسطه برنامه ریزی بیش از حد و عدم اجرا در سردرگم قرار دارد ، مشتریان سخت گیر و برند های قدیمی و از مد افتاده. شما باید کاری کنید که کارها روی غلطک بیافتند.

شما باید بدانید که چه زمانی سرعت غلطک را کم و زیاد کنید و یا مسیر آن را عوض کنید. بعضی مواقع پیشرفت کار بسیار سریع است. در مواقع دیگر، پروژه و یا محصولی که منابع زیادی را مصرف کرده است نیاز به ارزیابی مجدد دارد. در اغلب موارد سرعت و تعهد کارکنان عالی است، اما به یک “نقطه اتکا” نیاز است. به عنوان یک مدیر و رهبر این وظیفه شما است که همه این کارها را انجام دهید.

قانون دوم نیوتن

نیرو تابعی است از جرم جسم ضرب در شتاب آن. این موضوع در سال ۲۰۰۳ برای من جا افتاد. زمانی که شاتل فضایی قبل از فرود آمدن در بالای تگزاس منفجر شد. این تراژدی چرا اتفاق افتاد؟ ظاهرا یک تکه فوم سبک وزن به داخل شتاب دهنده راکت می رود و در زمان بلند شدن به شاتل برخورد می کند و باعث شکسته شدن تکه هایی از عایق حرارتی می شود که باید از شاتل در برابر گرم شدن ناشی از ورود مجدد آن به جو زمین محافظت می کرد. اگر شما آن تکه فوم را به سمت یک دیوار پرتاب می کردید آن را خراش هم نمی داد. اما بنا به قانون دوم نیوتن و تقویت شدن به وسیله جت، آن تکه فوم یک سفینه فضایی را نابود کرد.

در کسب و کار ما دوست نداریم در مورد اصطلاحاتی مانند “نیرو” فکر کنیم، اما نیاز است که این کار را بکنیم. وقتی پای ابتکارات و محصول جدید در میان باشد، نیرویی که آنها در کارکنان، هیئت مدیره، شرکا و مشتریان ما ایجاد می کنند به این بستگی دارد که ما آنها را چقدر بزرگ می کنیم و چقدر سریع آنها را وارد بازار می کنیم. یک اپلیکیشن جدید دارید؟ بهتر است که بزرگ باشد. چون شما یکی از شرکت های بیشماری هستید که برای جلب توجه مشتری رقابت می کنید. همچنین بهتر است سریع باشد، چون جای دیگری و شرکت دیگری روی محصول مشابهی کار می کند و شما ممکن است امتیاز اولین بودن را دست بدهید.

قانون سوم نیوتن

این اعتباری برای نبوغ نیوتن است که همه سه مثال اول ما از قوانین او هستند. (خدا رو شکر که سیبی که از درخت افتاد به او آسیب نرساند.) سومین قانون احتمالا معروفترین قانون او است: برای هر عملی، یک عکس العمل مخالف وجود دارد. زمانی که دو نفر می خواهند با هم ارتباط برقرار کنند، یک عکس العملی بین آنها اتفاق می افتد. زمانی که شما روی یک مبل راحتی می نشنید ، یک نیرویی به سمت پایین وارد می کنید. مبل نیز در مقابل نیرویی به سمت بالا وارد می کند.

هر چه بیشتر فشار دهید، عکس العمل مقابل بیشتر خواهد بود. رهبران خوب ارزش ایجاد اجماع و به دست آوردن حمایت کارکنان را به خوبی می دانند و سعی نمی کنند نظر خودشان را تحمیل کنند. انگیزه دادن بسیار راحت تر از مجبور کردن است. باعث بالا رفتن روحیه می شود، منجر به همکاری بیشتر می شود و معمولا باعث می شود به اجرا درآوردن ابتکارات بزرگ راحت تر شود.

این بدین معنی نیست که شما نباید خودتان تصمیم گیری کنید. بعضی مواقع باید به غریزه و تجربه خودمان اعتماد کنیم. اینکه به طور بی وقفه بخواهیم اجماع به وجود بیاوریم معمولا منجر به کمبود قاطعیت در کار ها می شود. (مدت زمان بحث در مورد یک موضوع با موثر بودن تصمیم نهایی نسبت معکوس دارد) اما جلب نظر کارکنان برای ایجاد یک تغییر مهم است. همانطور که گوش دادن به صحبت های شرکا و مشتریان مهم است. اگر چیزی را به زور در دهان آنها فرو کنید، آن را به زور بیرون خواهند انداخت.

انتقال انرژی حرارتی

گرما به آن شکلی که ما تصور می کنیم واقعا وجود ندارد. چیزی که ما به آن گرما می گوییم در حقیقت انتقال انرژی حرارتی – یا انرژی درونی اتم ها و مولکول ها – است که از یک جا به جای دیگری حرکت می کند. انرژی حرارتی همیشه از محیطی با دمای بالاتر به محیطی با دمای کمتر حرکت می کند. وقتی شما یک تکه یخ را داخل یک لیوان نوشیدنی میاندازید، انرژی حرارتی از محلول با دمای بالاتر به داخل یخ حرکت می کند. نوشیدنی شما به این دلیل “خنک” می شود که گرما از نوشیدنی به یخ منتقل می شود نه به این دلیل که سرما از یخ به نوشیدنی منتقل شود

به زبان ساده، شما باید شخص پر حرارتی باشید تا بتوانید انرژی خود را به اطرافیان منتقل کنید. رهبران باید یک تن (واحد وزن) انرژی داشته باشند، همیشه “سرحال” باشند و مهمتر از همه باید این انرژی را به کارکنان و مشتریان نیز انتقال بدهند. این کار می تواند خسته کننده باشد، اما لازم است. اگر شما “سرد” باشید، چیزی تولید نخواهید کرد. دمای شما همیشه باید بیشتر از چیزی باشد که کارکنان یا مشتریان یا هر کس دیگری از آن خبر دارند. انرژی را پرتو افکنی کنیدو انتقال دهید. در وهله اول این دلیلی است که شما به عنوان رهبر انتخاب شده اید.

قانون پایداری انرژی

انرژی به وجود نمی آید و از بین نمی رود. فقط از شکلی به شکل دیگر تغییر می کند. گربه ای که روی دسته مبل خوابیده است (بگذریم از اینکه که گربه ها در اینجا آنقدر مورد احترام نیستند که روی دسته مبل بخوابند) انرژی بالقوه (انرژی پتانسیل) دارد. زمانی که وسط رویاهای شیرین از دسته مبل روی زمین میافتد، انرژی پتانسیل آن به انرژی جنبشی تبدیل می شود. (و یک کلیپ برای یوتیوب بوجود می آید)

به این موضوع در قالب شرکت خود و نحوه مدیریت کارکنان خود فکر کنید. انرژی بسیار عظیمی در هر شخصی وجود دارد. هر کارمند ارزشهایی دارد. نکته اینجاست که بتوان آن انرژی پتانسیل را به چیز معناداری تبدیل کرد. می توان یک مربی استخدام کرد تا با مدیران اجرایی که پتانسیل بالایی دارند کار کند. یا می توان کارکنان نمونه را مرتب ارتقا داد. یا حتی می توان برنامه آموزشی مداوم برای کارکنان اجرا کرد.

نکته دیگر اینکه زمانی که کارکنان کم بازده را ارزیابی می کنید در مورد این قانون فکر کنید. ممکن است شخصی پتانسیل زیادی داشته باشد اما نقشی که به او داده شده است اشتباه باشد. ببینید که آیا می توان با تغییر کار او، انرژی پتانسیل او را آزاد کرد و به چیزی با معنی تبدیل کرد.

تئوری کار- انرژی

در فیزیک کار زمانی اتفاقی می افتد که یک شئ حرکت کند. تاثیر انرژی برای حرکت دادن یک شئ به عنوان تئوری کار- انرژی شناخته می شود. اگر شما بیرون یک ساختمان آجری بایستید و تمام روز آن را حل بدهید، به نظر خودتان کار زیادی انجام داده اید، اما تا زمانی که ساختمان حرکت نکند واقعا کاری انجام نشده است.

شما باید چیز ها را به حرکت درآورید. بسیار اتفاق می افتد که کسب و کار ها و مدیران آنها گرفتار پروژه هایی می شوند که زمان و منابع بسیاری مصرف می کنند اما دیوار آجری حرکت نمی کند. این کار نیست. دیوانگی است.

بهترین کار، کاری است که باعث شود هر چیزی که در اطراف آن وجود دارند بدون زحمت به حرکت درآیند. زمان و انرژی خود را روی پروژه ها، سیستم ها و افرادی متمرکز کنید که می شود آنها را حرکت داد و از حرکت و مزایای ناشی از آن لذت برد.

برای کشف بهترین روش مدیریت کردن لزومی ندارد یک دانشمند راکت فضایی باشید. اما فکر کردن مانند یک دانشمند می تواند کمک کننده باشد.

منبع:

http://www.entrepreneur.com/article/248919

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *