در ماه مارس مقالهای در وبلاگ نوشتم و در دو پاراگراف آخر آن سوالهایی مطرح کردم. در کمال تعجب عدهای از مخاطبان میخواستند بدانند جواب آن سوالها چه بود. نکتهای در این اتفاق نهفته است، موافقید؟ نکته این است که این جوابها هستند که مهم هستند نه سوالها. تا به حال دقت کردهاید که چند بار از خود سوالی پرسیدهاید اما به آن پاسخ ندادهاید؟
مردم به طور مرتب سوالهایی از این قبیل از خودشان میپرسند: “چرا من آنقدر احمق بودم؟”، “چرا چنین کاری کردم؟”، “کی یاد خواهم گرفت دهان گشادم را ببندم؟” و یا “چرا به آنها اجازه میدهم اینگونه به من رفتار کنند؟”
حال ما میتوانیم در مورد اینکه چه کسی سوال میپرسد و چه کسی مورد سوال واقع میشود صحبت کنیم، اما من دوست دارم در مورد سوالهایی صحبت کنم که پاسخی به آنها داده نمیشود. چه کسی به سوالها پاسخ نمیدهد؟ اگر از شخصی سوال مهمی بپرسید و او بدون پاسخ دادن به آن در مورد موضوع دیگری صحبت کند، از نظر شما عجیب و غیر عادی نخواهد بود؟
با اینکه ما از دیگران انتظار داریم به سوالات ما پاسخ دهند، اما در مورد خودمان این استاندارد را لحاظ نمیکنیم. میتوانیم سوال مهمی مانند “چطور آنقدر احمق بودم که به او اعتماد کرده و او را دوست میدانستم؟” از خودمان بپرسیم و بدون پاسخ دادن به آن به چیز دیگری فکر کنم. درست مانند اینکه از خودمان بپرسیم “برای امشب سیب زمینی سرخ کرده آماده کردهام؟”
شاید بگویید “آن سوال سخت است و جواب راحتی برای آن وجود ندارد.” البته که سوال سختی است! اما مطمئناʺ پاسخ دادن به سوالات سخت مهمتر از پاسخ دادن به سوالات آسان است.
اگر لازم است به این سوالات پاسخ دهیم، پس مسئله این است پاسخ آنها را پیدا کنیم؟ خوشبختانه ما در خودمان از موهبت یک دستگاه هدفمند و پاسخ ساز بهره میبریم. این دستگاه مقتدر، قوی و با ثبات است و هیچوقت از پیدا کردن راه حل برای مشکلات خسته نمیشود. در اینجا کلمه کلیدی “پتانسیل” است. این ماشین یک تولید کننده است نه فکر کننده، بنابراین پشت سر هم احتمالات ممکن را تولید میکند و به هیچ وجه آنها را قبل از ارائه دادن به شما ارزیابی نمیکند. چون ارزیابی کردن کار شما است نه این دستگاه.
با این که شما نمیتوانید در احتمالاتی که تولید میشوند تاثیر بگذارید – چون اگر میدانستید راه حل چیست دیگر نیازی به این دستگاه نداشتید – اما میتوانید به این دستگاه کمک کنید. دستگاه روی چیزی کار میکند که به آن داده شده است. پس اگر میخواهید برای یک مشکل خاص راه حلی تولید شود، روی آن مشکل متمرکز شوید. این تنها کمکی است که شما میتوانید بکنید. بعضی از افراد میگویند زمان زیادی صرف تمرکز روی مشکلشان کردهاند. گاهی به نظر میرسد شما زیاده از حد به یک مشکل فکر میکنید و نمیتوانید به آن فکر نکنید. اینجاست که باید گفت بسیاری از مردم فقط مشکلات را در ذهنشان مرور میکنند و به طور واقعی به افکاری که در ذهنشان میچرخند توجه نمیکنند.
بنا به دلیلی به نظر میرسد با بیرون کردن مشکل از ذهنمان راحت تر میتوان روی آن تمرکز کرده و به افکارمان توجه کنیم. شاید وقتی یک چیزی را با صدای بلند میگویید آنرا از ذهنتان بیرون کرده و جا برای رشد ایده جدید باز میشود.
وقتی کلمات را با صدای بلند به زبان میآورده و با گوشهای خودمان آنها را میشنویم تاثیرات و فواید غیره منتظرهای دارد. مفیدترین چیزی که در مشاوره یا روان درمانی وجود دارد این است که به شما کمک میکند چیزهایی که به آنها فکر نمیکنید را با صدای بلند به زبان بیاورید. همین تاثیر را خودتان میتوانید فقط با بلند صحبت کردن در مورد افکارتان ایجاد کنید.
آنها را با صدای بلند به زبان بیاورید و به چیزهای دیگری که در همان لحظه به ذهنتان خطور میکنند توجه کنید. سپس همان چیز جدیدی که به ذهنتان آمد را بلند بگویید و ببینید ذهنتان چه واکنشی به آن نشان میدهد.
لازم نیست به طور مداوم روی مشکلات خود تمرکز کنید. تا به حال شده است سعی کنید نام یک فیلم یا یک بازیگر را به خاطر بیاورید؟ اسم آنرا میدانید اما در آن لحظه به ذهنتان خطور نمیکند. سپس در یک زمان نا مشخصی در آینده ناگهان آن اسم به ذهنتان میآید. به طور حتم دستگاه تولید کننده راه حل، زمانی که بداند باید در پشت صحنه به چه چیزی فکر کند خوشحال میشود.
در تحلیل نهایی، شما تنها شخصی هستید که میتوانید راه حل مشکلات خودتان را پیدا کنید. و خوشبختانه همه چیزهایی را که برای اینکار نیاز است در اختیار دارید. برای اینکه راه حل درست به خوداگاه شما راه پیدا کند:
-
روی مشکل تمرکز کنید.
-
چیزهایی که در ذهنتان میگذرند را با صدای بلند به زبان بیاورید.
-
زمانی که بلند صحبت میکنید به چیزهای جدیدی که به ذهنتان میآیند توجه کنید.
-
هیچ سوالی را بدون اینکه جوابی برای آن تولید شده باشد رها نکنید.
دفعه بعد که به چیزی مثل ” چطور آنقدر احمق بودم که به او اعتماد کرده و او را دوست میدانستم؟” فکر کردید، آن را رها نکنید. به فکر کردن به آن ادامه دهید. آنرا با صدای بلند بگویید. بارها آن را تکرار کنید. در حین اینکه آنرا میگویید به چه چیزی فکر میکنید؟ آنرا نیز بلند به زبان بیاورید و منتظر باشید ایده جدیدی به ذهنتان خطور کند. بهترین راه حل ممکن است بلافاصله به ذهنتان نیاید، اما بالاخره پیدا خواهد شد.
اگر به مغزتان اجازه دهید کاری را که برای انجام دادن آن بوجود آمده است، انجام دهد، منتظر خوشحال شدن و غافلگیر شدن باشید.
منبع
https://www.psychologytoday.com/blog/in-control/201705/we-all-talk-ourselves
نظرات