اقتصاد نفتی

دلیل پایین ماندن قیمت نفت و پیامدهای آن.

0

دلیل پایین ماندن قیمت نفت و پیامدهای آن.

از شروع سال ۲۰۱۶ قیمت نفت بین ۲۷ و ۴۲ دلار برای هر بشکه در نوسان بوده است. تقریبا یک چهارم ۱۴۵ دلاری که در سال ۲۰۰۸ برای هر بشکه پرداخت می‌شد. در ۱۶ فوریه وزیران نفت عربستان، روسیه، قطر و ونزوئلا توافق کردند برای بالا رفتن قیمت نفت تولید خود را ثابت نگه دارند. این یک حرکت نهادینه شده بود. برای دهه‌ها تجارت نفت اینگونه کار می‌کرد. تولید کننده‌ها به دقت تولید خود را کنترل می‌کنند تا بین عرضه و تقاضا توازن وجود داشته باشد. اما بین این تصمیمات و تاثیر آنها تاخیری وجود دارد که چرخه رونق و رکود تجارت را بسیار عادی می‌کند.

جای تعجب نبود که در واکنش به این ثابت ماندن میزان تولید قیمت‌ها ۵ در صد بالا رفت. اما روز بعد بلافاصله به زیر ۳۰ دلار برگشت. یک هفته بعد وزیر نفت ایران که کشورش هیچ علاقه‌ای به ثابت نگه داشتن تولید ندارد و حتی در تلاش است تا تولید خود را دو برابر کند، ثابت نگه داشتن میزان تولید را یک “جوک” قلمداد کرد.

هیچکس واقعا نمی‌داند در آینده قیمت نفت چقدر خواهد بود. اما ما فکر می‌کنیم کشورها و شرکت‌های تولید کننده نفت باید خود را آماده کنند تا در آینده قابل پیش بینی قیمت نفت حول و حوش ۵۰ دلار شناور باشد. از لحاظ تاریخی این موضوع به هیچ وجه شوکه کننده نیست. در حقیقت قیمت فعلی نفت که از نظر ما پایین است در واقع به متوسط قیمت نفت در ۱۵۰ سال گذشته نزدیک است: یعنی ۳۵ دلار (با دلار آمریکا در ۲۰۱۴).

چیزی که شگفت‌آور است تغییر اساسی است که به نظر ما در حال رخ دادن است. قیمت پایین کنونی یک “رکود نفتی” نیست که در آینده با “رونق نفتی” همراه شود. در عوض به نظر می‌رسد که حد متوسط جدیدی از قیمت پایین بوجود آمده است که نه تنها روی تولید کننده‌های نفت و گاز تاثیر می‌گذارد بلکه همه کشورها، شرکت‌ها و اشخاصی که به نفت وابسته باشند تحت تاثیر قرار می‌گیرند.

این حد متوسط جدید نتیجه مختل شدن تجارت نفت است.

در گذشته تصور می‌شد که ذخایر متعارف نفت بوسیله شرکت‌های ملی نفت و شرکت‌های بزرگ نفت و گاز توسعه یافته و تقریبا تمام دنیا را تغذیه خواهند کرد. تصور می‌شد که بین ۵ تا ۱۰ سال طول خواهد کشید تا آنها با میلیاردها دلار سرمایه گذاری میادین جدید نفتی را کشف کرده، توسعه داده و نفت تولید شده از آنها را وارد بازار کنند. اینها فرضیاتی هستند که در پشت مدلی قرار دارند که برای چندین دهه صنعت نفت را هدایت کرده و پیش برده‌ است.

اما در طول دهه گذشته، تولید کنندگان آمریکایی نفت و گاز شیل (استخراج نفت از نوعی سنگ) مدل تجاری جدیدی بوجود آوردند که رویکرد متصدیان نفت را در هم شکست. تولید کنندگان نفت شیل در آمریکا تکنولوژی حفاری را توسعه دادند و هم اکنون می‌توانند با سرمایه‌ای به مراتب کمتر از قبل در عرض ۶ ماه از یک میدان نفتی شیل، نفت تولید کنند. نتیجه اینکه سهم نفت شیل از ۱۰ درصد به حدود ۵۰ درصد از نفت خام تولیدی آمریکا افزایش یافته است. این افزایش تولید سبب شده است تا میزان تولید نفت خام آمریکا نسبت به سال ۲۰۰۸، ۴ میلیون بشکه بیشتر شود و شکاف بین میزان تولید نفت آمریکا و دو کشور بزرگ تولید کننده نفت یعنی روسیه و عربستان را پر کند. در ژانویه امسال آمریکا ممنوعیت ۴۰ ساله صادرات نفت را لغو کرد و اکنون محموله‌های نفتی آمریکا می‌توانند وارد بازارهای جهانی شده و تولید کننده‌های آمریکایی می‌توانند از مزایای بازارهایی که سود بیشتری دارند بهره ببرند.

این “تولید کننده‌های غیر متعارف نفت و گاز” در آمریکا مانند یک تولید کننده شبه نوسان عمل می‌کنند و وزنه تعادلی برای ظرفیت مازاد سنتی که معمولا توسط عضو بزرگ اوپک، عربستان سعودی بوجود می‌آمد، شده است. در همان زمان چندین کشود دیگر مانند چین و آراژانتین با بکارگیری تکنولوژی و مدل تجاری جدید و ایجاد اکوسیستم زنجیره‌ای تامین و سرمایه‌گذاری به دنبال توسعه منابع نفت و گاز شیل هستند. عربستان سعودی با توان تولید مضاعف، به عنوان بوجود آورنده نوسان شناخته می‌شد که می‌توانست با کاهش و یا افزایش تولید قیمت بازار را کنترل کند.

اما در حال حاضر نفوذ عربستان به شدت کاهش یافته است. اگر قیمت ها بالا بروند، اخلالگران می‌توانند تصمیمات تولید کننده‌های بزرگ را نه در عرض چند سال بلکه در عرض چند ماه خنثی کنند. به همین دلیل است که تصمیم تولید کننده‌های بزرگ در ماه فوریه مبنی بر ثابت نگه داشتن میزان تولید – که بر اساس مدل تجاری سنتی صنعت نفت کاملا قابل پیش بینی بود – دارای مشکل بود. اگر تولید کننده‌های سنتی تولید را ثابت نگه دارند و اجازه دهند قیمت‌ها بالا رود، اختلالگران نفتی شیل قدرت رقابت پیدا کرده و تولید خود بالا برده و سهم آنها از بازار را به دست خواهند گرفت.

پس یک دهه قیمت پایین نفت به چه معناست؟

چالش جدید برای تولید کننده ها

بسته به عکس العمل کشورها، قیمت پایین نفت می‌تواند توازن جدیدی در صنعت نفت بوجود آورد. در تحقیقی که اخیرا انجام دادیم، تاثیر قیمت ثابت ۵۰ دلار برای هر بشکه را بر کشورهای تولید کننده نفت مطالعه کردیم. نتایج نشان دادند که قیمت ۵۰ دلار برای هر بشکه بعضی از کشورها را تحت فشار قابل توجهی قرار می‌دهد. بطوریکه آنها در بودجه کشور با کمبود سود نفتی مواجه خواهند بود. ونزوئلا، نیجریه، عراق، ایران و روسیه ممکن است در پنج سال آینده با کسری قابل توجه بودجه روبرو شوند.

کشورهای تولید کننده نفت در شواری همکاری خلیج فارس مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت و قطر در یک دهه گذشته ثروت قابل ملاحظه‌ای به صورت ذخایر نقدی و صندوق‌های ذخیره ملی انباشته‌اند. اما حتی این کشورها نیز اگر با وضع موجود ادامه دهند در یک دهه آینده تحت فشار قرار خواهند گرفت.

نتیجه اینکه بعضی از کشورهایی که وضع بهتری دارند اما باز هم با تهدید مواجه هستند، آماده می‌شوند تا از روشهای گذشته دست بکشند. تکرار انقلاب نفت شیل آمریکا بسیار مشکل است، اما تولید کننده‌های سنتی نفت مانند عربستان سعودی برای ایجاد تنوع در تولید به دنبال گاز شیل و دیگر اشکال انرژی‌های تجدید پذیر هستند تا علیرغم تقاضای فزاینده برای افزایش قدرت منطقه‌ای بتوانند همچنان به صادرات نفت ادامه دهند.

تازه واردهایی مانند آفریقای جنوبی، چین و آرژانتین نیز در تلاش برای استقلال انرژی، ذخایر خود را گسترش می‌دهند. آرژانتین ۸۰۱ تریلیون فوت مکعب گاز و ۲۷ میلیارد بشکه نفت شیل “سخت” دارد (نفتی که استخراج آن سخت است). چین در حدود ۱,۱۱۵ تریلیون فوت مکعب گاز شیل و ۳۲ میلیارد بشکه نفت شیل دارد. در مقابل به گفته آژانس اطلاعات انرژی آمریکا، این کشور ۶۲۲ تریلیون فوت مکعب گاز شیل و ۷۸ میلیارد بشکه نفت شیل “سخت” دارد.

شرکت‌های ملی نفت و شرکت‌های بزرگ نفت و گاز نیز شروع به تغییر مسیر کرده‌اند. بازیگران متعارف نفتی برای رقابت با تولید کنندگان نفت شیل با تمرکز منابع خود روی یکپارچه سازی هر چه بیشتر تکنولوژی، عملیات و سازمان‌های خود و نیز استفاده از ذخایری که به آسانی قابل بازیابی باشند، در حال بهبود بازدهی میادین نفتی خود هستند.

شرکت‌های نفتی و کشورهایی که پشت آنها قرار دارند باید منتظر یک توازن جدید باشند. کشورهایی که به شدت وابسته به نفت هستند باید در اقتصاد خود تنوع ایجاد کنند. هر چند که بسیاری از آنها این کار را شروع کرده‌اند. شرکت‌های بزرگ نفتی نیز باید به فکر تغییر باشند. برای مثال بعد از اینکه شرکت نفتی شل شرکت گاز بریتانیا (British Gas) را تصاحب کرد، دیگر نمی‌توان شل را یک شرکت نفتی سنتی و کلاسیک به حساب آورد. استراتژی آنها به وضوح تغییر کرده است.

منافع جدید برای مشتریان

در انتهای دیگر این طیف، کشورهای وارد کننده نفت از افزایش توان مالی و موجودی فعلی حساب خود سود می‌کنند. در سال ۲۰۱۵ هند ۷۰ میلیارد دلار در واردات نفت و دیگر محصولات نفتی صرفه جویی کرد و توانست کسری مالی خود را بهبود بخشد. دولت قادر بود یارانه‌های نفتی را کاهش دهد و مالیات غیر مستقیم بنزین و گازوئیل را افزایش دهد و اکنون می‌تواند ۷۰ میلیارد دلار روی تولید سرمایه گذاری کند.

صنایع وابسته به انرژی از کشاورزی گرفته تا شرکت‌های هواپیمایی نیز سود می‌کنند. بنا به تحلیل اقتصادی که شرکت ما انجام داد، به لطف کاهش قیمت نفت خطوط هوایی آمریکا از سود حاشیه‌ای ۱۵ درصدی برخوردار شده‌اند. این سود بسیار خوبی برای یک صنعت است.

موضوع جالب دیگر توانایی نفتی مقرون به صرفه و مداوم برای انرژی‌های تجدید پذیر است. بسیاری از ساسیت‌های ملی و طرح‌های رشد بر اساس فرضیه گران بودن و کم بودن ذخایر نفتی بوجود آمده بودند. با اینکه کاهش قیمت نفت ارزش حرکت به سوی انرژی‌های تجدید پذیر را تحت تاثیر قرار داده و کشورها وسوسه می‌شوند استراتژی‌های خود را مجددا ارزیابی کنند، دو چیز می‌تواند به انرژی‌های تجدید پذیر کمک کند: اول اینکه پییشرفت مداوم تکنولوژی و کاهش هزینه در منابع تجدید پذیر مانند انرژی خورشیدی و بادی، به این منابع قدرت رقابت می‌دهد؛ و نکته دوم این است که تعهد کشورهای پیشرفته و در حال توسعه به کاهش انتشار گاز دی اکسید کربن که اخیرا در پاریس انجام شد نیازمند وجود تعادل در استفاده از انرژی‌های مختلف است که شامل انرژی‌های تجدید پذیر نیز می‌شود.

ما وارد دوران جدیدی شده‌ایم که در آن نفت با قیمت مقرون به صرفه‌ای عرضه می‌شود و برای آینده‌ای قابل پیش بینی ادامه خواهد داشت. در حقیقت قدرت مخرب تولید کننده‌های غیر متعارف نفت و گاز باعث شده است که نگرانی دنیا در مورد “قله نفت” از بین برود. (“قله نفت” رویدادی است که بر اساس تئوری ام.کینگ هابرت پیش بینی شده است. در زمان قله نفتی استخراج نفت به بیشترین میزان خود می‌رسد و بعد از آن انتظار می‌رود وارد کاهش ترمینال های نفتی شویم). دیگر تمرکز روی این نیست که سوخت‌های فسیلی در آینده به اتمام خواهند رسید، بلکه تمرکز روی این است که چه کسی آینده نفت را کنترل خواهد کرد و چه زمانی دنیا از آن گذر خواهد کرد. تاثیر این نیروی‌های مخرب روی شرکت‌های تولید کننده نفت و مصرف کننده‌ها به احتمال زیاد قابل توجه و پایدار خواهد بود. نه تنها رهبران تجاری بلکه رهبران کشور‌ها نیز باید اکنون کاری کنند که بیشترین بهره را از روش‌های جدید انجام کارها ببرند.

منبع



https://hbr.org/2016/03/what-low-oil-prices-really-mean

نظرات

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *