فقط به این دلیل که شما خودتان را مدیرعامل میدانید باعث نمیشود که واقعا مدیرعامل باشید.
دلیل اول اینکه اگر هیئت مدیره یک شرکت واقعی شما را به عنوان مدیر عامل انتخاب نکرده باشد، شما به نوعی یک بچه کوچک نادان هستید که در حال انجام دادن بازیهای بچگانه هستید. مهمتر اینکه احتمالا تواناییهایی خود را نیز بد جلوه میدهید.
اگر شما این ۷ مفهوم را ندانید، شاید بهتر باشد پروفایل توئیتر و لینکداین خود را ویرایش کرده و عنوان شغلی خود را از مدیر عاملی تغییر دهید. و من هم ترجیح میدهم کارمند بمانم و برای مدیر عامل شدن تلاش نکنم.
-
برند تجاری شما محصول شما است نه خود شما.
راز موفقیت در بازاریابی این است که یک محصول خارقالعاده داشته باشید که مشتریان به آن نیاز داشته باشند و شما بتوانید آن را با قیمت معقولی به آنها ارائه دهید. شما همیشه میتوانید خودتان و کسب و کارتان را تبلیغ کنید، اما اگر نتوانید یک محصول عالی داشته باشید که مشتریان خواهان آن باشند، بقیه چیز های دیگر از جمله خودتان و شرکتتان مهم نیستند. این را جدی بگیرید.
-
اگر نتوانید چشم انداز خود را به دیگران منتقل کنید،هیچ کس محصول شما را نخواهد خرید.
همه ما در مورد اهمیت چشم انداز و دیدگاه صحبت میکنیم، اما شما باید قادر باشید این دیدگاه را به مشتریان بالقوه، کارکنان و سرمایهگذاران منتقل کنید و این کار را همیشه باید انجام دهید. اگر سرمایه گذاران دیدگاه شما را نپذیرند هیچ کس دیگری نیز آن را نخواهد پذیرفت. اگر چشم اندازی که دارید را فقط در رویاها اجرا میکنید، پس در مسیر درستی قرار ندارید.
-
همیشه باید پول کافی در بانک داشته باشید.
مهمترین دلیلی که کسب و کارهای کوچک با شکست مواجه میشوند تمام شدن سرمایه است. در زمانهای گذشته شما میتوانستید یک شرکت را به راحتی راه اندازی کنید، اما امروزه آنقدر رقابت شدید است که این کار به سختتر شده است. من به پروژه های کیک استارتر (kickstarter) – کیک استارتر سایتی است که افراد پروژههای خود را در آن معرفی میکنند تا برای انجام دادن آنها سرمایه جمع کنند- نیز اعتقاد ندارم. اگر شما نتوانید برای ایده خود حداقل یک یا دو سرمایهگذار پیدا کنید، بنابراین هنوز برای روزهای سخت آماده نیستید.
-
شما باید یک کار را بهتر از هر کس دیگری انجام دهید و روی آن تمرکز کنید.
همه میدانند که باید با دیگران تفاوت داشته باشند اما تعداد کمی هستند که واقعا مفهوم متفاوت بودن را درک میکنند. معنی متفاوت بودن این است که پیشنهاد با ارزشی برای مشتری داشته باشید که فقط و فقط شرکت شما آن را بهتر از دیگران انجام میدهد. زمانی که فهمیدید که این پیشنهاد چه چیزی میتواند باشد، فقط و فقط روی انجام همان پیشنهاد تمرکز کنید.
-
تجارت یعنی درک کردن مردم.
تجارت به معنی ساختن برند شخصی یا ساختن شبکه ارتباطی و یا به دست آوردن دنبال کننده در حساب توئیتر نیست. ارتباطی هم با وبلاگ شما و یا چیزهایی که در فیسبوک پست میکنید ندارد. تجارت با مردم در ارتباط است. با رابطه برقرار کردن سر و کار دارد. اگر میخواهید در دنیای واقعی تجارت کنید، باید بتوانید در دنیای واقعی و با مردم واقعی رابطه برقرار کنید. تمام.
-
باید بدانید چه کار میکنید.
امروزه علاقه داشتن به تنهایی کافی نیست. مهم نیست تصمیم به انجام چه کاری گرفتهاید، اما اگر درک درستی از کاری که میکنید نداشته باشید، شکست خواهید خورد و شکست بدی هم خواهید خورد. دیر یا زود باید تصمیمات هوشمندانهای بگیرید و این بدین معنی است که باید تجربه و توانایی کافی داشته باشید تا بتوانید کار هوشمندانه و معمولی را از هم تشخیص دهید. و اینکه فکر کنید باهوش هستید تاثیری در قضیه ندارد. همه فکر میکنند که باهوش هستند.
-
باید افراد با استعداد را استخدام کرده به آنها انگیزه دهید و آنها را حفظ کنید.
این یکی از کارهایی است که به زیرکی زیادی نیاز دارد. من مدیرعامل های واقعی زیادی را میشناختم که نمیتوانستند افراد مناسبی را استخدام کنند و به آنها انگیزه دهند تا آنها نیز شرکت را نجات دهند. این از مخمصههای قابل ملاحضهای است که در انتظار کسب و کارهای کوچک و استارتآپ ها است.
اگر فکر میکنید اداره یک شرکت به راحتی آب خوردن است، هزینه آن را مهمان باشید و همین حالا شروع کنید. اما به شما اطمینان میدهم بعد از اینکه چندین بار با صورت به زمین خوردید نظرتان عوض خواهد شد. خودتان را در دردسر نیاندازید و قبل از هر چیزی خودتان را آماده کنید. برای اینکه خودتان را مدیرعامل خطاب کنید عجله نکنید. در شرایط بهتری برای آن تلاش کنید.
منبع
نظرات