بیش از یک دهه است که در یک حرفه فعالیت میکنید، و احتمالا فقط با یک کارفرما کار کردهاید. شرکتی که در آن کار میکنید را مثل کف دستتان میشناسید و با اینکه بیشتر از همه همکارانتان از وظایف و مسئولیتهای خود آگاه هستید، اما راضی نیستید.
صدای آرامی از پشت سر از شما میپرسد که آیا این همان چیزی است که دنبال آن بودی؟ شما مطمئن هستید که چیز دیگری وجود دارد، یک چیز بزرگتر. اما نمیتوانید مطمئن و خاطر جمع باشید.
بعد از ۲۵ سال کار در شرکت امریکا، و ۱۱ سال کار در تحقیقات پزشکی و اکنون فعالیت در زمینه آموزش مدیریت و رهبری به دیگران، من به خوبی با این سناریو آشنا هستم. زندگی من تا این تاریخ پر از این قبیل سوالات بوده است. به دلیل چالش ها و بحران هایی که سهم من شدهاند، من هم در میانسالی با تغییرات شغلی مواجه شدهام. به همین دلیل موضوع تحقیقات من بر پیشرفت در میانسالی متمرکز شده است.
کسانی که برای بیشتر از ۱۰ سال در یک حرفه مشغول بودهاند، تمایل دارند که احساس کنند مسیر شغلی خود را پیدا کردهاند. اما فارغ از فشار رقابتی که از طرف خانواده، دوستان، موضوعات مالی و شغلی وجود دارد، بیشتر مردم از اشتیاق خود به یادگیری و تجربه چیزی که آنها ارضا میکند، شگفت زده میشوند.
اما چه زمانی برای تغییرات شغلی در میانسالی مناسب است؟ با ریسک بالایی که در تغییر شغل وجود دارد، از کجا خواهید دانست که کار درست را انجام میدهید؟
واقعیت این است که هیچ زمان مشخصی وجود ندارد.
در طول تدریس، معمولا با دو نوع دانشآموز سر و کار دارم: آنهایی که برای پیشرفت در حرفهای که در آن مشغول هستند، درس میخوانند و آنهایی که درس میخوانند تا بتوانند چیز جدیدی را شروع کنند. بیشتر دانشآموزانی که در دسته دوم قرار میگیرند از ریسک های تغییر شغل آگاه هستند. در نتیجه قبل از تغییر شغل دادن، به آموزش روی آوردهاند تا درک بهتری از تغییری که در پیش دارند، داشته باشند.
اما برای کسی که در مراحل اولیه درک تغییر کردن قرار دارد، بسیار مهم است که به زندگی و کار خود فکر کند تا متوجه شود که چگونه میتواند به چیزی برسد که به خاطر آن میخواهد تغییر ایجاد کند. تحقیق من روی نقطه اشتراک پیشرفت در میانسالی و درک رابطه و کاتالیزورهای تغییرات اینچنینی، تمرکز کرده است. در نتیجه این تحقیق من به الگویی دست پیدا کردم که از پنج مرحله متمایز تشکیل شده است و مردم برای داشتن یک زندگی درست و شروع یک کار لذت بخش از این مراحل عبور میکنند.
مرحله اول: تردمیل
در مرحله اول، بیشتر مردم – اگر نگوییم اغلب آنها – از ۲۰ سالگی به بعد وارد کار می شوند و برای سالها در این کار میمانند. اما این کار معمولا هدفمند و با استراتژی نیست. ۵۰ درصد از فارغالتحصیلانی که به تازگی بالغ شدهاند وارد کاری میشوند که ارتباطی به رشته تحصیلی آنها ندارد، و ۲۵ درصد آنها در سال اول بعد از فارغالتحصلی کار پیدا نمیکنند. در اوایل ۳۰ سالگی، مسئولیتهای مالی و شخصی دارند و بنابراین نیاز دارند تا بدون حواس پرتی و به سرعت در کارشان پیشرفت کنند. این مرحله میتواند خسته کننده و یکنواخت باشد، اما چون ما احساس میکنیم که باید اینکار را انجام دهیم، آن را انجام میدهیم. ممکن است برای پیشرفت و ترقی از یک نردبان بالا برویم، اما شاید متوجه شویم که نردبان به دیوار درستی تکیه نکرده است.
مرحله دوم: محرکهای درونی و بیرونی
در طول مرحله دوم، چیزی باعث میشود تا ما از تردمیل پایین بیافتیم. آن چیز میتواند یک رابطه، مشکل مالی یا سلامتی یا شاید شکست خوردن باشد. یا میتواند در نتیجه احساس وحشت و نگرانی باشد که با پرسیدن این سوال که “آیا این چیزی بود که من دنبال آن بودم؟” به وجود میآید.این همان لحظهای است که شما به دنبال هدف و معنی کارتان هستید و وقتی به آن پی میبرید دیگر نمیتوانید روی تردمیل برگردید. در اینجا حرکت به سمت مرحله سوم بسیار مهم است.
مرحله سوم: تفکر، خودآگاهی و توجه به خود
این مرحله کاملا به تفکر کردن، تجدید نظر در خواسته ها و ساختن یک تقشه راه بهتر برای رسیدن به جایی که دوست دارید، اختصاص دارد. در طول این مرحله فکری، شما نیاز دارید تا در نقشه راه جدیدی که ساختهاید ، انتخابهای خود را تقویت کنید – رسمی و غیر رسمی. برای این کار رابطههای جدید برقرار کرده و مهارت ها و دانشهای جدید میآموزید. زمانی که تفکر به خوبی انجام شد، ما به مرحله چهارم نزدیکتر میشویم: تغییر.
مرحله چهارم: تغییر
این مرحله میتواند یک چالش باشد، بسیاری از اشخاص تعهدات و الگوهایی در زندگی دارند که به نظر بسیار پایدار و دائمی به نظر میآیند. اینجا اغلب همان جایی است که یک روش انعطاف پذیر تغییر شغل میتواند مفید واقع شود. راه حل هایی مانند آموزش آنلاین یا نیمه وقت میتواند آنها را آماده کند، همچنین مسیر تغییری برای آنها فراهم میکند و علاوه بر این چون افراد بسیار دیگری نیز وجود دارند که با همین چالش ها روبرو هستند، اشخاص و گروههایی را پیدا میکند که از او حمایت کنند.
تغییر در هر سنی میتواند رخ دهد و چیزی که باعث تغییر میشود هم به افرادی که در سن ۲۰ سالگی به بعد قرار دارند و هم به آنهایی که خیلی مسنتر هستند ربط دارد، اما در هر سنی که باشید، باید مطمئن باشید که دغدغه اثبات کردن خودتان در شغل فعلی را ندارید. در این مرحله خودخواهی نقش مهمی بازی میکند، چون کلید خوشحالی شما است. اگر خوشحال نباشید، آنهایی که اطراف شما هستند نیز خوشحال نخواهند بود.
مرحله پنجم: شروع جدید
در نهایت، تغییر یک شروع دوباره به دنبال دارد. در این مرحله احساس خواهید کرد که زندگی شما قابل اعتماد، با معنی و هدفمند است. شما بالاخره دلیل کاری که انجام میدهید را متوجه میشوید و مهمتر از همه، این مرحله برای شما خوشحالی و رضایت به ارمغان میآورد.
برای رسیدن به این مرحله، بسیار مهم است که بر مبنای نقشه راهی که درست کرده عمل کنید تا تغییر رخ دهد در غیر اینصورت به مرحله تردمیل باز خواهید گشت.
بسیار از مردم برای به دست آوردن احساس رضایت میخواهند در زندگی خود تغییر ایجاد کنند. این تغییر میتواند تغییر در شغل باشد که نیازمند آموزش بیشتر است تا مهارتها و دانشهای جدید به دست آورند. تغییر ایجاد کردن معمولا به رضایت شغلی منتهی میشود، که میتواند باعث ایجاد رضایت در دیگر بخش های زندگی شود و این فرصت را به شما بدهد تا در روابط خود نیز خوشحال باشید.
منبع
نظرات