وقتی یک مدیر یا یک رهبر تجاری موفق را میبینیم – منظور من از نوع واقعی آنها است نه یک آدم دغل کار که مدیر یک شرکت یک نفره است و فقط در حال نقش بازی کردن است – به شدت تمایل داریم فرض کنیم که او زندگی بسیار خوب و سحرآمیزی داشته و همه چیز در جای خودشان بودهاند. در مورد بیشتر آنها این موضوع بسیار دور از واقعیت است.
بسیاری از آنها در فقر و نداری بزرگ شدند و برای اینکه به سلامت به دوران بلوغ برسند با سختی ها و مشقات بزرگی دست و پنجه نرم کرده و بر آنها غلبه کردند. بیشتر آنها از پایین ترین سطح ممکن شروع کرده و هر روز مسیر پیشرفت را طی کردند و در دنیای تجارت پله های ترقی را بالا رفتند. حتی زمانی که به بالاترین سطح رسیدند هیچ گاه چالشهای آنها به پایان نرسید و چالشهای بسیار بیشتری در مسیرشان قرار دارد.
منظور من این نیست که موفقیت هرگز آسان نبوده است یا سخت تر از چیزی است که به نظر میرسد. با اینکه هر دو آنها درست هستند اما منظور من این است که موفقیت یک فرایند بی پایان است و متناهی نیست. موفقیت یک هدف نیست، یک سبک زندگی است.
چیز جالب در مورد مدیران و رهبران تجاری موفق این است که آنها یک روز صبح از خواب بیدار نمیشوند و بگویند: “وای، من موفق شدم” و بعد از آن دست از کار بکشند و یک زندگی لوکس و موفق داشته باشند. آنها هیچگاه دست از سخت کار کردن نمیکشند و همیشه به دنبال غلبه کردن به چالش بزرگ بعدی هستند. چون آنها ذاتا اینگونه هستند و کارشان این است.
من این حرف ها را فقط برای انگیزه دادن به شما نمیگویم. میگویم چون میدانم که درست هستند. من با تکیه بر تجربه شخصی – که بواسطه شغلی که دارم و بواسطه سالها همکاری و آشنایی با مدیران ارشد به دست آوردهام – میگویم که اینها درست هستند.
من مطالبی در مورد زندگی کارآفرینان بزرگی که با سختی بزرگ شده و برای موفقیت به مشکلات بزرگی غلبه کردهاند نوشتهام. کارآفرینانی مانند هوارد شولتز (Howard Schultz) مدیر استارباکس (Starbucks)، لری الیسون (Larry Ellison) رئیس اوراکل (Oracle) ، ماسایوشی سان (Masayoshi Son) موسس سافت بانک (Softbank)، جک ما (Jack Ma) رئیس علی بابا (Alibaba)، ایوان سایدنبرگ (Ivan Sidenberg) رئیس پیشین ورایزن (Verizon) و در نهایت استیو جابز.
وقتی من به شما میگویم باور کنید، آن چیزی نیست که شما فکر میکنید.
آن چیزی نیست که بیشتر افراد در مورد کارآفرینی و رهبری مینویسند. آنهایی که آن را ساده جلوه میدهند و موفقیت خود خوانده خود را به رخ میکشند، هنرمندان مزخرفی هستند. اگر مزخرف نبودند، اشتباهات و بلوف های مزخرفی که در تمام شبکههای اجتماعی و سایتهای مشهور منتشر میشود را نمینوشتند.
موفق شدن در نظریههای مشهوری چون بهرهوری شخصی، عادتها، الهام بخشی، هوش هیجانی یا تفکر مثبت داشتن نیست. در این نیست که مانند یک کارآفرین فکر کرده و یا یک رهبر باشید. و مطئنا در این نیست که ادای آدمهای موفق را درآورید تا واقعا به یک فرد موفق تبدیل شوید. قابل توجه آنهایی که زندگی خود را صرف انجام کارهایی میکنند که همه در مورد آن رویاپردازی میکنند یا در مورد آن مطلب مینویسند. اینها چیزهایی هستند که موفقیت واقعی در آنها نهفته است:
سختی کشیدن.
دلیل اینکه افرادی که در شرایط سخت بزرگ میشوند معمولا مدیران و رهبران تجاری موفقی میشوند این است که آنها روحیه رقابتی و سرسختی لازم برای غلبه بر چالشهای بی پایان شغل خود را به دست میآورند. هیچ کلاس آموزشی برای تبدیل شدن به یک مدیر خوب، بهتر از بزرگ شدن در سختی و مشقت نیست.
داشتن چیزی برای اثبات کردن.
بیشتر مدیران بزرگی که من میشناسم به نظر میرسد که انسانهای مبارزی هستند که میخواهند چیزی را ثابت کنند، با این حال هیچ وقت نتوانستم بفهمم که به چه کسی میخواهند ثابت کنند. حتی شک دارم خودشان بدانند. اما معمولا دلیل اینکه هرگز از کارآیی و دست آوردهای خود راضی نیستند همین موضوع است. به همین دلیل است که آنها هرگز دست از رشد کردن، نوآوری و دستیابی به موفقیت نمیکشند.
غرق شدن در کار.
فکر میکنم الان همه به نوعی فهمیدهاند که کارآفرینان واقعی دوست دارند مشکلات را به روشی حل کنند که تا به حال هیچکس حل نکرده است. اما انسان های بسیار موفق – مانند بیل گیتس (Bill Gates)، وارن بافت (Warren Buffett)، مارک زاکربرگ (Mark Zuckerberg)، لری پیج (Larry Page) – فقط عاشق کارشان نیستند بلکه در آن غرق میشوند. به همین دلیل آنها بسیار منظم و متمرکز هستند.
باور کنید که خاص هستید.
من متوجه شدم که آدم های بزرگ در یک چیز مشترک هستند و آن اینکه همه آنها فکر میکنند آدمهای خاصی هستند. منظور این نیست که آنها فکر می کنند از بقیه برتر هستند، بلکه با قوانین خاص خودشان زندگی میکنند. آنها واقعا نمیتوانند در مورد اینکه کارها چگونه انجام شده است یا انجام خواهد شد بی تفاوت باشند. به همین دلیل است که معمولا کارهایی انجام میدهند که در نظر دیگران غیر ممکن است. اینکه فکر کنید شما خاص هستید می تواند رسالتی باشد تا شکوفا شوید.
باهوش بودن و اعتماد داشتن به غرایز.
شما می توانید نظر خودتان را داشته باشید ، اما تمام رهبران تجاری موفقی که من میشناسم باهوش و زرنگ هستند. مهمتر اینکه همیشه در زمان گرفتن تصمیم های بزرگ به غرایز خود اعتماد میکنند. به طور حتم با استعدادترین افراد را استخدام میکنند و به نظر آنها گوش میدهند، اما در نهایت کاری که در درونشان به آن ایمان دارند را انجام میدهند. و معمولا جواب میگیرند.
اگر شما به موفقیت به عنوان یک هدف نگاه کنید، شک دارم که هرگز به آن برسید. اما اگر عاشق انجام کارهای بزرگ هستید، مطمئن هستم که موفق خواهید شد.
منبع
مطلب خیلی خوبو قابل تاملی بوود
ممنون
خواهش میکنم. خوشحالم که باب میل بود.